.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

خسته شدم

اون حلقه که تو دستته ،
طناب اعدام منه
ستاره ی غرق به خون
تو سفره ی شام منه
تو اون جا غرق زندگی ،
من این جا غرق مردنم
مثل یه دیوونه دارم اشک
می ریزم ، جون می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد