.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

 

وقتی تو قلبمی با تو ثانیه ها رو می شمارم

تنها بت دلم تویی بدون تو کم میارم

دلم میگیره نباشی تو این زمونه ی غریب

هر کی با یارشه فقط تنها منم که بی نصیب

می دونی با اشک چشام این قصه رو واست میگم

    شبا با دیدن نگات حرف دلو واست می گم

حرفامو گوش میدی ولی چه فایده که بی اثره

  دل منه که با نگات تو هر کوچه در به دره

می خندی وبه روزگارچشمک طعنه میزنی

 غافل از اینکه که با نگات تیشه به ریشم می زنی  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد