.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

من و دلم

خواستم عشق رو تو دستام بگیرم، ولی جا نشد.

پس گذاشتمش تو جیبم ولی جا نشد.

درکیفمو باز کردم، ولی جا نشد.

تصمیم گرفتم ببرمش تو اتاق، ولی جا نشد.

بنابراین یه خونه براش گرفتم، ولی جا نشد.

با خودم گفتم: یه باغ! آره! ولی جا نشد.

حتما تو کره زمین جا میشه، ولی جا نشد.

پس گذاشتمش تو قلبم، حالا دیگه جاش خوبه خوبه.

تازه می فهمم این که می گن دل آدم می تونه از دنیا هم بزرگتر باشه یعنی چی.

کجا بودی ...

کجا بــودی وقتی برات شکستـم             یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم

کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد            داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد

کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات            شبا نشستم به هوای چشمـــات

کجا بــودی ببینی مــن میســـوزم            عیــن چشــات سیـاهه رنـگ روزم

ســـرزنشــــای مردمـــو شنیـــدم            هــر چــی که باورت نمیشه دیـدم

کنـــایه هــاشونــو به جون خریدم            نبــود ستــاره ام شبـا گریه چیـدم

کجا بودی وقتی اشکــام میریخت           خون جای گریه از چشام میـریخت

کجـــا بودی وقتـــی آبـــروم مـــرد           امــا به خـاطر چشات قسم خـورد

کجـــا بودی وقتی که پرپر شـــدم           سوختم و از غمت خاکستر شدم

                               خنده واسه همیشه از لبـام رفت

                          رسیدن از مرمر رویــاهـــــام رفت

مـــــــــــــوج مــثــبــت

آنتونی رابینز روانشناس معروف رو که می شناسید؟ تعریف می کنه که خودش یه زمانی توی فقر و نا امیدی زندگی می کرده و خیلی هم چاق بوده و زندگی براش خیلی سخت و عذاب آور بوده. اما حالا خیلی پولدار و خوشبخت و لاغره! رابینز با کتابایی که می نویسه، رازهای موفقیت و شگفت انگیز دنیا رو که کشفشون کرده به ما میگه تا ما رو خوشحال بکنه و به قول خودش این خوشحالی ما، به طرز عجیبی موج مثبت و انرژی موفقیت آمیز به سمت اون می فرسته. این هم یکی از کشفیاتشه: خوشحال کردن دیگران= دریافت موج مثبت. اما چی باعث شده تا از اون وضعیت فجیع و عذاب آور به این موقعیت جالب و عالی برسه؟

رسیدن به نقطه ی عطف

نقطه ی عطف چیه؟ لحظه ایه که ما با تمام وجود از شرایط فعلی متنفر بشیم و به یقین برسیم که باید دکمه ی stop وضعیت فعلی رو بزنیم. می شه همه چیز رو همون طوری که هستن متوقف کرد و همش رو پودر و متلاشی کنیم و از نو متولد بشیم. توی زندگی جدید هیچ "نمی شه و امکان نداره و..." وجود نداره. مگه این ما نبودیم که وقتی خدا ما رو آفرید، به خودش احسنت گفت؟ یعنی ما یک سری قابلیت ها و انرژی خارق العاده ای داریم، وگرنه قابلیت غذا خوردن و خوابیدن و ناراحتی و خوشحالی های روزمره که چندان درخور ستایش نیستن.

موفق ترین انسانی که الآن زنده است به نظرت کیه؟ تصور این که اون به سطح بالایی از پتانسیل انرژی درونیش دست پیدا کرده، اصلا درست نیست. حتی موفق ترین آدم ها هم به بخش کوچیکی از این انرژی دست پیدا کردن و باز هم فرصت فعال سازی انرژی درونی خودشون و پیشرفت رو دارند. ما عادت کردیم که انرژی درونی آزاد شده ی خودمون زیر خط فقر انرژی کل باشه و دم بر نیاریم. بیاین تا می تونیم اون قسمت از انرژی درونیمون رو که به صورت U هستش رو به K تبدیل بکنیم. موجتون مثبت...

برگرفته از وبلاگ :http://mecha.blogfa.com

دل


گاهی دلم می گیره جوری که هیچ چیز جز اینکه همه چیز هدیه ی خداس، آرومم نمی کنه. گاهی دلم می گیره جوری که اصلا نمی خوام هیچ حرفی بزنم گاهی دلم اندازه ی یک آآآه گفتن می گیره نمی خوام کفر بگم و ناشکری کنم ولی نمی تونم خودم رو هم شاد کنم. گاهی دوست دارم با یه آدم بزرگی خرف بزنم که بدونم حکمت این وقایع چیه... گرچه آدم مخلص بدون دونستن حکمتش باید شاکر باشه. معمولا دلم نمیاد حتی قطره اشکی نثار این وقایع شاید عجیب تر از وقایع اطرافم کنم...

جملات عاشقانه

آسمون منو تو یه مدته سیاه شده گفتن دوست دارم کم شده کیمیا شده اون غروری که گذاشته بودیمش یه جای دنج اومده باز توی قلب من وتو خدا شده اون حسادت هایی که اول طعم عاشقی رو داشت حالا انگار ارزشش قد یه ادعا شده اون دسا که داده بودیم توی رویامون به هم تقصیر کیه نمی دونم ولی رها شده ما قرار نبود مثل بقیه زندگی کنیم چرا حرف هامون مث تموم آدما شده گنبد عشق منو تو ضریحاش طلایی بود طلا ها ریخته و جنس گنبدا بلا شده ما رو چشمون زدن ما که با هم بد نبودیم ما چه تقصیری داری

بیا با من دلم تنها ترین است/ نگاهت در دلم شور آفرین است/ مرا مستی دهد جام لبانت/ شراب بوسه ات گیرا ترین است/ ز یک دیدار پی بردی به حالم/ عجب درمن نگاهت نکته بین است/ سخن از عشق ومستی گوی با من/ سخن هایت برایم دلنشین است/ مرا در شعله ی عشقت بسوزان/ که رسم دوستداریها همین است/ نشان عشق را در چشم تو خواندم/ دلم چون کویی آیینه بین است/ به من لطف گل مهتاب دادی/ تنت با عطر گلها همنشین است/ دوست را هم تو باش آغاز وپایان/ که عشق اولی وآخرینست

ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود. ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم. ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو، همه چیز را فراموش می کردم

عشق افسانه نیست آنکه عشق آفرید دیوانه نیست عشق آن نیست که در کنارش باشی عشق آن است که به یادش باشی

با سیم ناز مژهات یه عمر گیتار میزنم/نگاهتو کوک نکنی من خودمو دار میزنم/چشات اگه رو پنجره طرح ستاره نزنن/دست خودم نیست دلمو به درو دیوار میزنم
 

برداشته از:asheghedelshekaste.blogspot.com

دوست داشتن

اگه یه روزی دیدی کسی بر گشت و نگاه کرد بدون براش مهمی اگه یه وقت خندیدی و کسی نگات کرد بدون براش قشنگی اگه یه وقت گریه کردی کسی برات اشک ریخت بدون براش عزیزی اگه یه روز افتادی و با عجله اومد دستت رو گرفت بدون دوست داره

وفا

   به غم گفتم برو گفت آشنایم

     هر آن که از کنج این خلوت سرآیم


          به دل گفتم از عشقش بپرهیز تپید و گفت:
     

     من اهل وفایم