.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

.•*.•*.•*حدیث عشق*•.*•.*•.

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

تموم زندگی من، حسرت و دلواپسیه

ساده بگم،قصه ی من نمادی از بی کسیه

یکی اومد، هزار تا رفت،یه شادی و هزار تا غم

خدای من!به کی بگم؟کی بشه از دنیا برم؟

همیشه گریونه چشام! همیشه حیرونه نگام!

بگو چرا قصر وفا، همیشه ویرونه برام؟

روزا به فکر رفتنم، شبا دچار موندنم

انگاری جا خوش کرده یه غم، توی طنین خوندنم!

واسه من بی سرپناه، هیچ سقفی پیدا نمیشه

تو این زمونه ی غریب ،هیچ دلی دریا نمیشه

شبا تا صبح دعا و اشک، روزا تا شب غم و جنون

بهار دیگه تموم شده، اومده باز فصل خزون

نمیدونم حرف دلو چه جوری فریاد بزنم

دل می گه بیرونش کنم، افسوس و آه رو از تنم

کاشکی که این ترانه ها هیچ جایی پیدا نمیشد

کاشکی که بین عاشقا هیچ کسی تنها نمیشد

دوباره بیت آخرو، همون غم همیشگیم

هزار تا بیتم که بشه، درست نمیشه زندگیم

اگه

اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمی دم که می خندونمت ولی می تونم باهات گریه کنم

اگه یه روز نخواستی به حرفای کسی گوش کنی بهم بگو ....

 قول می دم که خیلی ساکت باشم اگه یه روز خواستی در بری حتما خبرم کن

قول نمی دم که ازت بخوام بمونی اما می تونم باهات بدوم

 اگه یه روز سراغم رو گرفتی و خبری ازم نشد سری بهم بزن احتمالا بهت احتیاج دارم

 اما اگه یه روز رفتی و دیگه برنگشتی بهت قول نمی دم که منتظرت می مونم

 اما ازت می خوام وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم بزاری.........

تنهایی

 

 

میرسد روزی که بی من روزها را سرکنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که تنها در کنار عکس من

 نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی

با تو

زیبارویی که می داند زیبایی ماندنی نیست پرستیدنی ست / ارد بزرگ

 

با تو خاطره هایم تازه می شوند هر روز هر شب

با تو شعرهایم تازه می شوند در این سکوت دلتنگ

با تو - فقط با تو - معنا میگیرد زندگانی پوچ من

با تو - تنها با تو - می تپد نبض عاشقانه های من

تو تک نگار قصه ی  لیلی و مجنون منی

تو تک سوار قلب خسته  منی.

 

عاشق عاشق تر

نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
تو

بگذارد بسوزد....

بگذارد بسوزد....

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست

 

خاطرات جدید

خاطرات

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

 بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....